یکی از جنبه‌های مبهم تر درباره نحوه ساختار ما این است که توسعه عاطفی‌مان با رشد جسمی‌مان همیشه هم‌گام یا خودکار تطابق نمی‌کند. می‌توانیم در سن پنجاه و پنج سالگی به نظر بزرگسال باشیم اما در زمینه انگیزه‌ها و روش رایج ارتباط‌بانی‌مان، همچنان مانند یک نوزدهم ساله عمل کنیم. به همین ترتیب، ممکن است در ظاهر در حال ورود به دوران بزرگسالی باشیم، اما درونیتان به عنوان یک نماینده عاطفی، یک دانشمند باشد.

برای ارزیابی توسعه عاطفی خود و دیگران، می‌توانیم از یک سوال ساده و مغرضانه استفاده کنیم که به سرعت به هسته سن عاطفی زیرین ما می‌رسد.

زمانی که کسی که به آنها احتیاج عاطفی داریم، ما را ناامید می‌کند، از پیش‌رویمان می‌گیرد یا ما را در حال تعلیق و تردید می‌گذارد، روش معمول پاسخ‌دهی ما چه بوده است؟