آنچه که اغلب زندگی‌های رضایت‌بخش از زندگی‌های نارضایت‌کننده متمایز می‌کند، عنصری است که قسمتی از برنامه آموزشی نیست و می‌تواند به طور بدون دقت و بی‌معنی و خنده‌دار به نظر برسد: اعتماد به نفس.

واقعیتی که فهمیدنش برایمان تواضع‌بخش است، این است که چقدر از دستاوردهای عظیم به علت استعداد برتر یا دانش فنی برجسته نبوده‌اند، فقط نتیجه آن تحلیلی غریب و بالندگی روحی است که آن را اعتماد به نفس می‌نامیم.

چرا اینقدر آسان است که اعتماد به نفس را نداشته باشیم؟ بخشی از آن به دلیل بازگویی از گذشته است. برای هزاران سال، برای بیشتر ما، به سادگی فرصتی برای امید وجود نداشت: ما درباره‌ی خدمتکاران و برده‌ها بودیم - و مهارت مرکزی بقا روانی، نگه‌داشتن سر پایین و کاهش انتظارات بود.

هر یک از ما هنوز یک قسمت کوچکی از آن سابقه را در خود حمل می‌کنیم، یک نگرشی از بندگی درونی که در عمق دوران مدرن دموکراتیک و فناورانه، روح ما را تهدید می‌کند.