بطور کلی، همیشه توصیه نمی‌شود که از بودن در حالت ناراحتی راضی باشیم، اما اگر دوره‌ای در زندگی وجود داشته باشد که می‌تواند به طوری نسبی توجیه شود و به چندین روش مهم باشد، آن دوره تقریباً بین سن ۱۳ تا ۲۰ سال است.

سخت است تصور کرد که در طی شش دهه آینده موفقیت‌آمیز یا حتی تا حدودی راضی باشیم، اگر در این بازه زمانی از تأملات دردناک و جدایی شدید بهره‌مند نشده باشیم.

در بنیان غم و خشم نوجوانان، دریافت می‌شود که زندگی به طور قابل توجهی سخت‌تر، بی‌معنی‌تر و کمتر از آنچه تاکنون ممکن بوده است، به سیر و سوسی کشیده می‌شود - یا به آن توسط نمایندگان مهربان دنیای بزرگسالان رهبری شده بودیم. حفاظت عاطفی از دوران کودکی رها می‌شود - و مجموعه‌ای از فهمیدنی‌های بسیار آزاردهنده اما بسیار مهم بازتاب می‌یابد.

ابتدا، فهمیده می‌شود که هیچ کس درک نمی‌کند.

این مسئله کاملاً درست نیست، اما البته، هرچه انسان پیچیده‌تر باشد، احتمال درک آسان و فوری تراکم می‌یابد. بنابراین، در حالی که یک کودک به بالغیت می‌رسد، احتمال همدردی دقیق و سریع دیگران با وضعیت درونی وی به طور قطع کاهش می‌یابد.