فهمیدن اینکه چه تعداد از دستاوردهای بزرگ نه به دلیل استعداد فوق العاده یا دانش فنی، بلکه صرفاً به خاطر آن نیروی عجیب و غریب درونی به نام اعتماد به نفس به دست آمده‌اند، می‌تواند کمی مایوس‌کننده باشد.

ما زمان زیادی را صرف کسب اعتماد به نفس در حوزه‌های فنی محدودی می‌کنیم: معادلات درجه دوم، مهندسی زیستی، اقتصاد یا پرش با نیزه. اما نیاز اصلی ما به تقویت نوعی اعتماد به نفس گسترده‌تر را نادیده می‌گیریم – نوعی که بتواند در موقعیت‌های مختلف به کارمان بیاید: صحبت با غریبه‌ها در مهمانی‌ها، درخواست ازدواج، پیشنهاد کم کردن صدای موسیقی به همسفر در قطار یا حتی تغییر جهان.

ما اغلب به دلیل این باور ناخودآگاه که اعتماد به نفس نوعی خوش شانسی عجیب و غریب و تکرارنشدنی است، از آن بی‌بهره‌ایم. برخی افراد به سادگی اعتماد به نفس بالایی دارند، به دلایلی که دانشمندان علوم اعصاب شاید روزی بتوانند آن‌ها را کشف کنند. اما به خودمان می‌گوییم که نمی‌توانیم کاری در مورد وضعیت خاص خود انجام دهیم و با سطح اعتماد به نفسی که با آن متولد شده‌ایم گیر افتاده‌ایم.

در واقع، برعکس است. اعتماد به نفس یک مهارت است، نه هدیه‌ای از جانب خدایان. و این مهارتی است که بر مجموعه‌ای از ایده‌ها در مورد جهان و جایگاه طبیعی ما در آن بنا شده است. این ایده‌ها را می‌توان به طور سیستماتیک مطالعه کرد و به تدریج یاد گرفت تا ریشه‌های تردید و انفعال بیش از حد را از بین برد. می‌توانیم هنر اعتماد به نفس را بیاموزیم.