یکی از بزرگترین مشکلات زندگی کاری ما این است که هیچ تجربه یا آموزشی در مورد هنر اساسی شکست خوردن نداریم. از آنجایی که تلاش‌های ما بر این است که کاملاً حرفه‌ای و بی‌عیب به نظر برسیم، زیرا توسط یک تصور اساسی و تنبیه‌کننده هدایت می‌شویم که ممکن است بتوانیم به طور کامل از شکست جلوگیری کنیم، انرژی یا بینش لازم برای پاسخگویی مؤثر به زمین خوردن‌های اجتناب‌ناپذیر خود را نداریم. ما یک حقیقت اساسی را فراموش می کنیم: مسئله در کار هرگز این نیست که شکست می خوریم یا نه؛ بلکه این است که به سادگی شکست خواهیم خورد یا خیر.

شکست‌های بد ما معمولاً از یک الگوی آشنا و مشابه پیروی می‌کنند؛ ما انکار می‌کنیم که اشتباهی رخ داده یا حتی ممکن است اشتباه شود. حتی هنگامی که داریم غر می‌زنیم، بسیاری از مسائل را انکار می‌کنیم، کسی را که ما را سرزنش می‌کند  را سرزنش می‌کنیم و می‌گوییم که دارد به شکل پوچ و عجیبی رفتار می‌کند. در غیر این صورت، شکست را می‌پذیریم و برای عذرخواهی تاریخی وارد می‌شویم، برای زندگی‌مان التماس می‌کنیم، در پشیمانی زیاده‌روی می‌کنیم و کاری می‌کنیم که همکارانمان به خود بگویند کاش هیچ‌وقت برای شروع چیزی نگفته بودند.

یک واکنش عاقلانه‌تر به گند زدن ممکن است برخی از اجزای زیر را در خود داشته باشد:

1) عذرخواهی واضح و دور از شرم

من دست‌هایم را به نشانه تسلم بالا می‌برم. من اشتباه کردم و خیلی متاسفم.

حداقل نیمی از جمعیت در دام الگوهای رفتاری تدافعی-کمال گرا می‌افتند. یعنی از اکراه شدید برای اعتراف به تقصیر خود رنج می‌برند و وقتی به اشتباهات و شکست‌هایشان اشاره می‌شود، تصور می‌کنند که تمام وجودشان مورد حمله قرار گرفته است،  به‌جای آنکه بپذیرند این فقط یکی از رفتارهایشان است که مورد نقد قرار می‌گیرد. به آنها گفته می شود که اگر بتوانند اندازه حاشیه در یک سند را افزایش دهند عالی خواهد بود. تنها چیزی که آنها می‌توانند بشنوند این است که «شما لیاقت وجود داشتن را ندارید». شما به آنها می‌گویید که اگر ارقام فروش این ماه کمی بالاتر می‌بود، عالی بود. آنها فرض می‌کنند که شما می‌خواهید آنها را بکشید. بنابراین لازمه یک عذرخواهی خوب، داشتن احسایس صحیح از خود است. شما می‌توانید شکست بخورید و همچنان حق داشته باشید که روی زمین راه بروید.

2) ارائۀ توضیح فنی از چرایی شکست خوردن

یکی از دلایلی که من کار خراب کردم این بود که سیستم‌هایی که با آنها کار می‌کنم به شکلی بود که…

تقریباً همیشه، در سطحی، یک دلیل فنی برای خطا وجود دارد. دانستن این موضوع برای همه مفید است، مخصوصاً به‌طوری که بتوان اصلاحاتی را اعمال کرد. این نشان می‌دهد که تنها یک چیز وجود دارد که مدیریت ارشد در مورد اشتباهات واقعاً به آن اهمیت می‌دهد: اینکه همه چیز می‌تواند بهتر پیش برود. معمولاً  بی‌علاقگی کاملی در فرو بردن محتویات شکست وجود دارد، مگر در مواردی که این امر بتواند به آینده کمک کند. وظیفه ما جلب توجه به هر سرنخی است که به مجموعه در این زمینه کمک می‌کند.

3) ارائۀ توضیح احساسی از چرایی شکست خوردن

اگر بتوانم برای لحظه‌ای صریح باشم، اتفاقات زیادی در خانه می‌گذرد و این بدان معناست که شاید در بهترین حالت ذهنی خودم نبودم.

ما اغلب با این ایده تنبیه‌آمیز با مسئلۀ کار مواجه می‌شویم که کارمند خوب بودن به معنای خودکاری بی‌احساس است، و بنابراین اعتراف به اختلالات عاطفی مساوی است با اعلام بیکاری خود. اما وحشت ما ناشی از یک سوء تفاهم است. کارمند به اندازه کافی خوب کسی نیست که هرگز تحت تاثیر برخی از مشکلات عاطفی خود قرار نمی‌گیرد، بلکه کسی است که می تواند دیدگاهی نسبت به شکنندگی‌های خود داشته باشد و می تواند از طریق درک پس زمینه  ذهنی‌اش در مورد بسیاری از نقاط قوت واقعی خود در مورد مشکلات خود صادق باشد.

4) شواهدی از درس‌هایی که می‌توان گرفت

شرکت‌ها هرگز قصد جایگزینی افراد را ندارند. آن‌ها می‌خواهند مهارت‌های آنهایی را که دارند توسعه دهند و بنابراین آنچه که به آن میل دارند، روایت امیدوارکننده‌ای است از اینکه چرا باید به کسانی که از پیش در پست‌هایشان هستند ایمان داشته باشند. این بدان معناست که در اصل، آنها آرزو دارند که کارکنان نشان دهند که دقیقاً از هر یک از اشتباهات خود چه آموخته‌اند.

آنچه من از این حادثه آموختم، به‌طور خاص سه چیز است. اولا... دوما... سوما…

5) ظرفیت برای حرکت به پیش رو

حالا برای جلسه هفته آینده…

به طور مشخص امکان عذرخواهی بیش از حد وجود دارد. اگر ما تقاضای بخشش کنیم، اصرار کنیم که بزرگترین احمق جهان هستیم یا قسم بخوریم که هرگز کوچکترین اشتباهی را مرتکب نخواهیم شد، این نشان می‌دهد که درک روشنی از واقعیت وضعیت نداریم. اشک‌های ما سود از دست رفته را بر نمی‌گرداند و وعده‌های ما نادرست به نظر می‌رسد. مفیدترین کاری که می‌توانیم انجام دهیم، برای بیان بلوغ و شایستگی خود، این است که به میز خود برگردیم، اعتماد به نفس داشته باشیم و با زیرکی هر چه بیشتر کار کنیم.