در نگاه اول، حاصل هر تلاشی برای خودشناسی درک عمیق از خویشتن پنداشته می‌شود. اما به طرز عجیبی، نتیجه‌ای کاملاً متفاوت به دست می‌آید. به نظر می‌رسد هرچه عمیق‌تر ذهن خود را کاوش کنیم، بیشتر متوجه فریب‌هایی می‌شویم که این ارگان حیاتی بر ما روا می‌دارد و در نتیجه، درمی‌یابیم که تا چه حد در قضاوت موقعیت‌ها و احساسات خود دچار اشتباه می‌شویم. جستجوی موفق برای خودشناسی باید به پذیرش این نکته ختم شود که چقدر کم در مورد خود می‌دانیم و شاید اصلاً هرگز نتوانیم به شناخت کاملی از خویشتن دست یابیم. این همان تناقض ظاهری است که سقراط به آن اشاره کرده است: «من حکیم نیستم چون می‌دانم، بلکه چون می‌دانم که نمی‌دانم.»

این نگرش نقادانه نسبت به ذهن خود را می‌توان «شکاکیت احساسی» نامید. شکاکیت احساسی به معنای احتیاط بسیار زیاد در قبال غرایز، تکانه‌ها، باورها و عواطف شدید ماست. مغز ما ابزاری شگفت‌انگیز است که با سرعتی خارق‌العاده استدلال، تحلیل، به خاطر سپردن و تصور می‌کند. اما این مغز -که به خاطر شباهت ظاهری‌اش می‌توانیم آن را گردو بنامیم- ماشینی بسیار ظریف و در عین حال به طور خطرناکی معیوب است. این معایب به گونه‌ای هستند که معمولاً خود را به ما نشان نمی‌ده  دهند و در نتیجه، سرنخ کمی برای میزان احتیاطی که باید در مورد فرآیندهای ذهنی‌مان داشته باشیم، به ما می‌دهند. بیشتر معایب این گردو را می‌توان به نحوه‌ی تکامل آن در طول میلیون‌ها سال نسبت داد. این عضو برای مقابله با تهدیدهایی پدید آمد که برخی از آن‌ها دیگر وجود ندارند. در عین حال، فرصتی برای توسعه‌ی پاسخ‌های مناسب به انبوهی از چالش‌های ناشی از جوامع پیچیده‌ی ما نداشت.

معایب مغز معیوب: چرا بدن فریبمان می‌دهد؟

در نگاه اول، شاید دلمان برای وضعیت این «گردوی معیوب» بسوزد و با خودمان همدردی کنیم. اما نباید فراموش کنیم که باید بسیار هوشیار باشیم. در اینجا فقط به چند مورد از ترفندهایی که مغز معیوب ما ممکن است به کار گیرد، اشاره می‌کنیم:

بی‌خبری از تأثیر بدن:

مغز ما به طرز شگفت‌انگیزی از میزان تأثیرگذاری بدن بر خود بی‌خبر است. اغلب اوقات ما افکار و ایده‌هایمان را به عوامل بیرونی نسبت می‌دهیم و کاملاً از تأثیر عوامل داخلی غافل می‌مانیم. واقعیت این است که کمبود خواب، سطح قند خون، هورمون‌ها و سایر عوامل فیزیولوژیکی می‌توانند به طور قابل توجهی بر تفکر ما تأثیر بگذارند. ما به دنبال تفسیرهای «منطقی» برای تصمیماتی هستیم که اغلب ریشه در نیازهای اولیه بدن دارند. احساس اینکه یک رابطه محکوم به شکست است یا یک شغل غیرقابل تحمل، ممکن است صرفاً به معنای نیاز به خواب یا میان‌وعده باشد!

اسیر گذشته، قربانی اشتباهات: چرا ذهن فریبمان می‌دهد؟

مغز ما تحت تأثیر گذشته است، اما قادر به تشخیص تحریف‌های ناشی از آن نیست. ما تصور می‌کنیم هر موقعیت جدید را بر اساس ماهیت ذاتی‌اش ارزیابی می‌کنیم، در حالی که ناگزیر از الگوهای رفتاری و احساسی شکل‌گرفته در سال‌های گذشته تبعیت می‌کنیم. برای مثال، ممکن است فرض کنیم هر مرد مسنی که با اعتماد به نفس صحبت می‌کند قصد تحقیر ما را دارد، در حالی که تنها یک نفر - پدر ما - چنین رفتاری داشته است.

مغز ما در کنترل خود ضعیف عمل می‌کند و به اشتباه روی موضوعات غلط احساس شور و اشتیاق یا ترس پیدا می‌کند. در وهله اول، مغز ما به طور مداوم تحت تأثیر چیزهایی قرار می‌گیرد که برایش مضر هستند: قند، نمک و روابط با غریبه‌ها. تبلیغات به خوبی می‌داند که چگونه از این ضعف شناختی نهایت بهره‌برداری را ببرد. سردرگمی‌های ما عموماً به اهدافی بازمی‌گردد که زمانی برای بقا در محیط‌های ساده‌تر حیاتی و مناسب بوده‌اند، اما در پیچیدگی‌های دنیای مدرن، آشفتگی به بار می‌آورند.

اسیر خودمحوری: چرا درک دیگران برایمان دشوار است؟

مغز ما به گونه‌ای طراحی شده که به مسائل از دیدگاه خود نگاه کند - یا از زاویه‌ای که مدت‌هاست در قبیله‌اش به عنوان دیدگاه «عادی» تثبیت شده است. اغلب اوقات، به سادگی باور نمی‌کند که روش‌های دیگری برای بررسی یک مسئله وجود داشته باشد. در نتیجه، دیگران ممکن است برایش کج‌رفتار یا حتی شرور به نظر برسند و خشم یا خودِدلسوزی او را برانگیزند.

از دیدگاه تکاملی، تنها در لحظات پایانی است که مغز ما شروع به تلاش برای درک و تصور جایگاه دیگران می‌کند (نشانه‌ی این امر، لذت بردن از رمان‌هاست). با این حال، این توانایی همدلی هنوز شکننده است و تمایل به فروپاشی دارد، به ویژه زمانی که مغز خسته باشد و کسی سعی کند او را با ایده‌ی عجیب و غریبی متقاعد کند.

ویژگی‌های فرد شکاک عاطفی

سه ویژگی کلیدی، دیدگاه فرد شکاک عاطفی را شکل می‌دهند:

  • تمایز قائل شدن بین احساس و عمل:

یک فرد شکاک عاطفی به طور خودکار بر اساس احساسات خود عمل نمی‌کند. او بین احساسات و اقداماتش، چیزی شبیه به یک منطقه‌ی حائل غیرنظامی ایجاد می‌کند.

با بررسی ضعف‌های ذهن خود، شُکاکان یونان باستان توصیه می‌کردند که رویکردی به نام «اپوخه» (epoche) را در خود پرورش دهیم. این کلمه به معنای «احتیاط» یا «تعلیق قضاوت» ترجمه می‌شود. با آگاهی از تمایل‌مان به اشتباه، هرگز نباید برای تصمیم‌گیری عجله کنیم. بلکه باید به ایده‌هایمان اجازه دهیم تا در زمان‌های مختلف، دوباره ارزیابی شوند. همچنین، باید به‌ویژه نسبت به تأثیر هیجانات جنسی، خستگی و افکار عمومی بر شکل‌گیری برنامه‌هایمان هوشیار باشیم.

  • فروتنی در برابر خردگرایی:

یک فرد شکاک عاطفی به شدت آگاه است که آنچه به نظر صرفاً «منطق سرد و خالص» می‌آید، در واقع برده احساسات است. او می‌پذیرد که نمی‌تواند مطمئن باشد احساساتش درست هستند. او در نتیجه فروتن‌تر می‌شود، بیشتر آماده پذیرش حرف‌های طرف مقابل است و نسبت به ایده‌هایی که در ابتدا نامحتمل به نظر می‌رسند، ذهن بازتری دارد. این شکاکیت او را به سخاوتمندتر بودن نسبت به دیگران و تواضع بیشتر در ادعاهای خودش سوق می‌دهد.

  • آمادگی برای بازنگری در باورها و نگرش‌ها:

ممکن است فرد شکاک عاطفی در حال حاضر از چیزی کاملاً مطمئن و متعهد باشد، اما همچنان می‌داند که نتیجه‌گیری‌هایش موقتی هستند. او می‌داند که ذهنش ظرفیت‌هایی دارد که در هر لحظه نمی‌تواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند، بنابراین در مورد موضع اولیه‌اش محتاط باقی می‌ماند.

آسیب‌پذیری در برابر تحریف‌های احساسی: تقصیر ما نیست!

آسیب‌پذیری ما در برابر تحریف‌های احساسی، تقصیر ما نیست؛ بلکه نتیجه‌ی عدم تطابق بین سیستم استدلال به ارث رسیده از تکامل و ماهیت پیچیده‌ی کارهای زندگی است که با آن‌ها روبرو می‌شویم. ما نمی‌توانیم به طور کامل ماهیت خود را تغییر دهیم: به طور اجتناب‌ناپذیری درگیر خودخواهی، حسادت، غرور آزرده، فرافکنی و انفجارهای خشم و وحشت ناشی از خستگی خواهیم شد. به عبارت دیگر، طبیعت ما را محکوم کرده تا با سازوکارهایی که گاه به طرز فاجعه‌باری معیوب هستند، با جهان روبرو شویم و زندگی خود را شکل دهیم.

با این حال، اگر برای این موضوع آماده شویم، قدم بزرگی در جهت مقابله با مشکلات این «ماشین» برداشته‌ایم. اگر بپذیریم که به واقعیت از ورای شیشه‌ای بسیار غیرقابل اعتماد و مخدوش نگاه می‌کنیم و بنابراین، باید به طور مداوم قضاوت خود را به تعویق بیندازیم، تکانه‌هایمان را تعدیل کنیم، مراقب رژیم غذایی خود باشیم و تلاش کنیم زودتر به رختخواب برویم.

سرانجام، زمانی خود را شناخته‌ایم که تصویری کامل از آنچه می‌توانیم بدانیم - و آنچه باید در مورد دانستن آن بسیار فروتن باقی بمانیم -  به دست آوریم.