من نمیخواهم مثل یک پیرمرد غرغرو به نظر برسم، اما این یک واقعیت است که انسانها قبلاً خوانندههای بهتری بودند.1 زمانی که همه این دستگاههای فانتزی مانند تبلتها، گوشیهای هوشمند و کتابخوانهای الکترونیکی را نداشتیم. روزهای خوب، زمانی که کتابهای واقعی و فیزیکی را در دست میگرفتیم و بوی کاغذشان را استشمام میکردیم - بوی نمناک جوهر روی کاغذ.
آنها روزهای خواندن عمیق بودند، با تمرکز و توجه مشخص میشدند.2 در همین حال، در عصر دیجیتال ما، ما به طور فزایندهای در رفتار خواندن مبتنی بر صفحه درگیر هستیم، که شامل صرف وقت بیشتر در مرور و اسکن، تشخیص کلمات کلیدی و خواندن غیرخطی است.2 اگر خواندن به سمت سریعتر، خودکارتر و ناخودآگاهتر پیش رفته است - یا یک فعالیت "سیستم 1"، به زبان علوم رفتاری - انتظار میرود که ما نیز به اندازه قبل برای لذت خواندن نمیکنیم.
به جای اینکه صرفاً تعداد کتابهایی را که هر سال میخوانیم بشماریم، معتقدم باید لذت خواندن خود را بار دیگر پرورش دهیم - و خوشبختانه، علوم رفتاری بینشهای ارزشمندی در مورد چگونگی دستیابی به این هدف ارائه میدهد.
خواندن برای لذت، خوانندگان بهتری تولید میکند
من چندین مقاله در مورد نحوه خواندن بیشتر کتابها با استفاده از علوم رفتاری پیدا کردهام. اما در تبدیل خواندن به یک تجربه معنادار، چیزی فراتر از کمیت وجود دارد. چندین برنامه، خلاصهای از پرفروشترین کتابها را ارائه میدهند تا کاربران بتوانند ایدههای کلیدی را در بیشتر کتابهای غیرعلمی و خودسازی بدون باز کردن صفحات درک کنند. اما در واقع، اگر افراد با "هک کردن یادگیری" خود با نخواندن کتابها اصلاً خودسازی کنند، چقدر خودسازی خواهند کرد؟ همانطور که احتمالاً حدس میزنید، من بزرگترین طرفدار این روند نیستم.
این نشانهای از فرهنگی است که بیش از حد بر بهرهوری متمرکز است. من معمولاً در مورد این روند در زمینههای دیگر زیاد اهمیت نمیدهم. درست است که در محل کار بهرهوری بیشتری داشته باشیم (و در واقع، این معمولاً شامل استراحت است). اما من عاشق کتابها هستم. من عاشق ادبیات هستم، دقیقتر بگوییم. من معتقدم کسانی که آرزو دارند خوانندگان مشتاق شوند، با تمرکز بر خواندن برای لذت به جای صرفاً افزایش تعداد کتابهایی که میخوانند، سود بیشتری خواهند برد. از این گذشته، اسکن سریع یک متن یا حتی کاملاً رد کردن بخشها نشانه داشتن یک تجربه لذتبخش با یک کتاب نیست.
این روند هزینه خود را دارد. دادهها کاهش فرکانس خواندن برای لذت در بین نسلهای جوانتر را تأیید میکنند. به عنوان مثال، در ایالات متحده، تنها 17 درصد از نوجوانان 13 ساله در سال 2019 تقریباً هر روز برای سرگرمی میخوانند، در مقایسه با 35 درصد در سال 1984. این کاهش قابل توجهی است.
متأسفانه، این بدان معنی است که هزاران دانشآموز از مزایای خواندن لذتمحور محروم هستند. طبق یک مطالعه طولی اخیر بر روی بیش از 10000 دانشآموز، کودکانی که از سنین پایین شروع به خواندن برای لذت میکنند، در آزمونهای شناختی ارزیابی استدلال زبانی، حافظه و رشد گفتار، نسبت به کودکانی که بعداً شروع به خواندن برای لذت میکنند، عملکرد بهتری دارند. همان مطالعه همچنین ارتباط مثبت بین خواندن برای لذت و بهبود سلامت روان را نشان داد. هم اکنون برای سالها، دادههای PISA نشان داده است که دانشآموزانی که از خواندن لذت میبرند، خوانندگان بهتری هستند.
امیدوارم این انبوه تحقیقات شواهد کافی برای حمایت از این موضوع باشد که چرا روششناسی خواندن - از جمله و به ویژه نکات علوم رفتاری - باید بر لذت متمرکز شود، نه کارایی.
پدرخواندگی آزاد و لذت خواندن
خواندن برای لذت، همه چیز با انتخاب کتاب مناسب شروع میشود.
طبق Google Books، حدود 130 میلیون کتاب منحصر به فرد وجود دارد.7 خواندن همه آنها تقریباً غیرممکن است. اگر یک کانادایی معمولی باشید، سالانه 17 کتاب میخوانید.8 اگر از دوران نوجوانی تا 80 سالگی سالانه 17 کتاب بخوانید، در طول عمر خود حدود 1100 کتاب خواهید خواند. این فقط 0.0008% از کتابهای موجود است.
به اندازه کافی از ریاضی کتاب. نکته را متوجه شدید: تنوع زیادی از کتابها وجود دارد و شما قبل از اینکه بتوانید حتی بخش کوچکی از آنها را بخوانید، خواهید مرد. بنابراین، بهتر است کتابهای خود را باهوش انتخاب کنید. خوشبختانه، علوم رفتاری میتواند کمک کند!
یک مفهوم جالب در علوم رفتاری به نام پدرخواندگی آزاد وجود دارد. این اصطلاح توسط ریچارد تالر و کاس سانستین در کتاب کلاسیک خود، Nudge ابداع شد. پدرخواندگی آزاد به معنای هدایت انتخابهای مردم به گونهای است که رفاه آنها را ارتقا میدهد، در حالی که آزادی انتخاب آنها را حفظ میکند. این ایده به عنوان رویکردی برای طراحی سیاستهای عمومی و مداخلات تغییر رفتار بدون محدود کردن انتخابهای مردم محبوبیت پیدا کرد. ما همه نمونههایی از داشتن بشقابهای کوچکتر برای خوردن کمتر یا قرار دادن سبزیجات در ابتدای یک بوفه برای باقی گذاشتن فضای کمتر برای دسر در انتها شنیدهایم.
من فکر میکنم ما به کمی پدرخواندگی آزاد در آنچه در اوقات فراغت خود میخوانیم نیاز داریم. به جای اینکه صرفاً مردم را به سمت پرفروشترین کتابها سوق دهیم، میتوانیم با ارائه پیشنهادات شخصیسازی شده، دسترسی به ژانرهای متنوعتر و ترویج نویسندگان و دیدگاههای مختلف، به آنها کمک کنیم تا انتخابهای خواندنی معنادارتری داشته باشند. به این ترتیب، خوانندگان به سمت کتابهایی هدایت میشوند که ممکن است به تنهایی کشف نکرده باشند، اما همچنان آزادی کاوش را دارند. بیایید این را کمی بیشتر باز کنیم.
چگونه از تعصبات برای انتخاب کتاب مناسب جلوگیری کنیم
هنگامی که در جستجوی بزرگ رمان کامل هستید، متأسفانه بسیاری از تعصبات شناختی و اکتشافات میتوانند وارد عمل شوند و ما را به سمت انتخابهای خواندن کلی (و در نتیجه، بهینه نشده) هدایت کنند. در اینجا سه تعصب خاص وجود دارد که باید مراقب آنها باشید - و نحوه غلبه بر آنها برای شخصیسازی ادبیات خود و پیدا کردن بهترین کتاب برای شما.
اکتشاف در دسترس بودن
اگر میخواهید ارزش تجربه خواندن خود را افزایش دهید، احتمالاً باید با ماجراجویی فراتر از بخش پرفروشترینها شروع کنید. اگر همه افراد دیگری که آن کتاب را میخوانند، چقدر میتوانند برای شما سفارشی شوند؟
ما به احتمال زیاد کتابهایی را انتخاب میکنیم که قبلاً به دلیل اکتشاف در دسترس بودن شنیدهایم. این زمانی است که مغز ما برای تسهیل تصمیمگیری با استفاده از حقایق و تصاویر آشنا که یک اثر به راحتی قابل یادآوری بر روی ذهن ما گذاشتند، میانبر میزند. به عنوان مثال، هنگام مرور در یک کتابفروشی، ممکن است کاور زیبایی را که در ورودی روی صدها نسخه از همان کتاب دیدیم، به همراه پوستر بزرگی که دقیقاً همان تصویر را تبلیغ میکرد، به خاطر بیاوریم. چگونه میتوانید وسوسه نشوید که آن را بررسی کنید؟ این اکتشاف ما را به سمت نادیده گرفتن آثار ارزشمند قدیمیتر یا جواهرات کمتر شناخته شدهای که در قفسههای کتاب پنهان هستند، سوق میدهد.
راه حل؟ بهطور عمدی فرآیند انتخاب کتاب خود را متنوع کنید. به جای تکیه بر آنچه بیشترین دید را دارد، توصیههایی از منابع تخصصی مانند مجلات فرهنگی یا لیستهای انتخاب شده توسط متخصصان را جستجو کنید که به شما کمک میکنند از کشش جریان اصلی فاصله بگیرید.
من دوست دارم یک بازی هم انجام دهم: رفتن از طریق قفسههای کتاب در یک فروشگاه و خواندن تمام عناوین. گاهی اوقات، عناوین آنقدر خوب هستند که شما را جذب میکنند. بگذارید خود را جذب کنید. سپس، توضیحات را در پشت بخوانید و اگر برای شما جالب به نظر میرسد، آن را امتحان کنید. اینگونه من یکی از کتابهای مورد علاقه مطلق خود را پیدا کردم، Panza de burro (به معنای واقعی کلمه ترجمه شده، این خواهد بود، Donkey Belly). چه تصویری، درست است؟ بسیار قدرتمند. چنین قسمت آسیبپذیری از بدن یک حیوان نجیب… آیا میبینید که در آنجا چه اتفاقی افتاد؟ با درگیر کردن فعالانه مغز سیستم 2 خود - که کند، عمدی و آگاهانه است - توانستم وقت بگذارم و بر روی کتابی که واقعاً معنای شخصی برای من داشت، برخوردم، به جای اینکه انتخاب سریع و تیزبینانهای بر اساس آنچه ابتدا به ذهنم خطور کرد، انجام دهم.
اثبات اجتماعی
اکنون تأثیرگذاران زیادی در کتابهای رسانههای اجتماعی وجود دارند. اگرچه برای برخی، این میتواند راهی راحت برای یادگیری در مورد نسخههای جدید باشد، به یاد داشته باشید که این تأثیرگذاران یا برای توصیه کتابهای خاص پرداخت میشوند یا توسط همان ریاضی کتاب (آن 0.0008% نفرین شده) محدود میشوند.
با این حال، هنگامی که میبینیم همان کتاب در چندین کانال یا مقاله ظاهر میشود، ممکن است ناخودآگاه فکر کنیم، اگر همه افراد دیگری آن را میخوانند، باید خوب باشد. به عنوان مثال، اوباما هر سال لیستی معروف با کتابهای مورد علاقه خود منتشر میکند و بسیاری بدون فکر دوم برای خرید این کتابها هجوم میآورند. از این گذشته، اگر اوباما آن را میخواند، باید ارزشمند باشد! این تمایل طبیعی، به دلیل پدیدهای به نام اثبات اجتماعی، ممکن است ما را از کشف کتابهایی که با علایق شخصی ما بیشتر طنینانداز میشوند، باز دارد. تشخیص این تعصب میتواند به شما کمک کند تا در برابر وسوسه لیست اوباما مقاومت کنید و در عوض، بر آنچه واقعاً شما را مجذوب میکند تمرکز کنید.
یک استراتژی بهتر این است که بیش از یک لیست بخوانید - مانند ویژههایی که مجلات فرهنگی هر سال با انتخابهای طولانیتر از بهترین کتابها در هر ژانر تولید میکنند. اینها اغلب شامل ورودی از چندین ویراستار در سراسر کشور یا حتی در سراسر جهان هستند که به ارائه دیدگاهی متنوعتر کمک میکنند. با این حال، به خاطر داشته باشید که این لیستها معمولاً فقط شامل نسخههای اخیر هستند. بنابراین، نگاه کردن به جای دیگر برای جلوگیری از اثر اخیر نیز مفید است. شخصاً، من خواندن کلاسیکها را پیشنهاد میکنم. منظورم فقط کلاسیک غربی یا کلاسیک یونانی نیست، بلکه همچنین کتابهایی که در هر فرهنگ و کشور مرکزی محسوب میشوند.
تعصب وضعیت موجود
سرانجام، از منطقه راحتی خود خارج شوید. از تعصب وضعیت موجود - تمایل به ماندن با آنچه آشنا هستید - که میتواند تجربیات خواندن ما را محدود کند، اجتناب کنید. برای مقابله با این، عمداً چیزی بخوانید که مطمئن نیستید آن را دوست خواهید داشت و تا حدودی برای شما جدید است. خود را در معرض ژانرهای دیگر یا نویسندگان از کشورهای دیگر قرار دهید. شواهدی وجود دارد که خواندن طیف گستردهای از کتابها میتواند همدلی شما را افزایش دهد و درک شما از جهان را تقویت کند. من هرگز به ژاپن نرفتهام و نمیتوانم به شباهتهای زیادی بین فرهنگ ژاپنی و فرهنگ کلمبیایی خودم فکر کنم، اما من کاملاً عاشق سایههای ستایشگر جونیچیرو تانیزاکی بودم. این واقعاً به من کمک کرد تا بسیاری از چیزها را در مورد فرهنگ غربی در مقابل مشاهدات تانیزاکی از سنتهای ژاپنی درک کنم.
نتیجه گیری
در جهانی که به نظر میرسد کارآمدی را بالاتر از همه چیز میگذارد، عمل ساده خواندن برای لذت تقریباً سرکشانه است. با درخواست توجه صفحه نمایشها، ما در حال تبدیل خواندن به یک تمرین سطحی هستیم.
با تمرکز بر خواندن برای لذت، خود را با هدیهای از یک تجربه غنیتر و معنادارتر میدهیم. این مهارتهای شناختی ما را تقویت میکند و ما را از نظر ذهنی سالم نگه میدارد، بلکه به ما امکان میدهد لذت پیدا کنیم و افقهای خود را گسترش دهیم. بنابراین دفعه بعد که به دنبال کتاب هستید، فقط آخرین پرفروشترین کتاب را نگیرید زیرا همه افراد دیگری آن را میخوانند. چیزی را انتخاب کنید که با شما صحبت کند، چیزی که ممکن است شما را به چالش بکشد، شگفتزدهتان کند یا حتی نحوه دید شما به جهان را تغییر دهد.
دیدگاه خود را بنویسید