ما چنان عادت کرده‌ایم که عیسی را موجودی الوهی بدانیم که بر اساس ایمان او را می‌پذیریم یا انکار می‌کنیم، به گونه‌ای که جزییات بسیار مهم‌تری را نادیده می‌گیریم؛ او فیلسوفی بسیار تیزبین بود که دستورالعمل‌هایش در مورد رفتار انسانی کاربرد عمیقی دارد. 

یکی از برجسته‌ترین درس‌های سکولار عیسی در فصل هشتم انجیل به روایت یوحنا آمده است. عیسی به تازگی از الجلیل به اورشلیم آمده است که برخی از فریسیان - اعضای فرقه‌ای که بر پایبندی دقیق به سنت و شریعت یهودی تاکید دارند - زنی متاهل را نزد او تقدیم می‌آورند و می‌گویند که او را در حال داشتن رابطه جنسی با فردی غیر از شوهرش دستگیر کرده‌اند. از او می پرسند: «استاد، این زن در حال ارتکاب زنا گرفتار شد. موسی در شریعت ما دستور داد که چنین زنی را سنگسار کنند. حالا چه می‌گویی؟»

عیسی در تله افتاده است. آیا او خواهد گفت که داشتن رابطه جنسی (به عبارت دیگر، چشم پوشی از چیزی که جامعه آن را بسیار اشتباه می‌داند) کاری خوب و بدون مشکل است؟ یا اینکه واعظ ملایم عشق و بخشش به همان اندازه که از مقان=مات یهودی انتقاد می‌کند، در مورد مسائل شریعت سختگیر است؟

عیسی یک حرکت ماهرانه انجام می‌دهد. او قاطعانه حق ملامت‌گران برای سنگسار کردن زن را رد نمی‌کند، اما یک تبصره ظاهراً کوچک، اما در عمل تاثیرگذار، به این حق اضافه می‌کند. آن‌ها می‌توانند او را با خیال راحت سنگسار کنند، اگر، و فقط اگر، کاملاً مطمئن باشند که ابتدا یک معیار مهم را در خود دارند، اینکه هرگز خودشان هیچ گناهی مرتکب نشده‌اند.

منظور عیسی فقط این نیست که آنها هرگز خارج از ازدواج خود رابطه جنسی نداشته‌اند،  منظور او این است که آنها هرگز در هیچ زمینه‌ای از زندگی خود هیچ کار اشتباهی انجام نداده‌اند. عیسی پیشنهاد می‌کند که فقط پاکی اخلاقی مطلق به ما این حق را می‌دهد که در برابر متخلفان شرور، بی‌دریغ عمل کنیم. یک اصل مهم اخلاقی در اینجا معرفی می‌شود: ما فقط زمانی می‌توانیم به درستی بی‌گناه به شمار بیاییم که هیچ اشتباهی در هیچ نقطه و زمینه‌ای انجام نداده باشیم، نه اینکه صرفاً زمانی که در یک زمینه بی‌اشتباه باشیم. اگر در هر زمینه‌ای لغزش کرده‌ایم، حتی در زمینه‌ای که از موضوع بحث کنونی بسیار دور است، موظفیم قدرت همدلی خود را گسترش دهیم، تلاش کنیم تا با خاطی هم‌ذات پنداری کنیم و درجه‌ای از رحمت و نیکوکاری را به او نشان دهیم.  ممکن است ما جرم خاصی را که آنها برای آن مجازات می‌شوند مرتکب نشده باشین، اما به طور کلی‌تر درگیر گناه هستیم و بنابراین باید ببخشیم.

عیسی به فریسیان با کلماتی که جاودانه شد، پاسخ می‌دهد: «آنکه گناهی نکرده سنگ اول را بیندازد». ملامت‌گران که عمق سخن او را درک کردند، سنگ‌های خود را زمین گذاشتند و زن وحشت‌زده نجات یافت.

هدف واقعی این داستان بازگوی مشکل همیشگی روح انسان است، یعنی خودپسندی. که خود نتیجه انحطاط چیزی است که در غیر این صورت بسیار ارزشمند است: میل بر حق بودن. مشکل این است که در برخی زمینه‌ها بر حق بودن تمایل دارد ما را وادار کند خودمان را در سراسر زندگی‌مان را از نظر اخلاقی بی‌عیب ببینیم  و بنابراین باعث می‌شود در موقعیت‌هایی که خوب بوده‌ایم، بدخلقی و غیرانسانی بودن خاصی را تشویق کنیم. مثلاً در زمینه اقتصاد، یا فقر یا روش صحیح اداره یک خانواده  خودپسندی می‌تواند به ما امکان بدهد که خود را از نظر اخلاقی بی تقصیر بدانیم، موضعی که در پی خود ظلم فوق العاده‌ای می‌تواند داشته باشد.

هدف عیسی گفتن این نکته بود که مطمئن‌ترین راه برای مهربانی این است که هرگز از اینکه مرتکب نوع خاصی از اشتباه نشده‌ایم مغرور نشویم، بلکه ببینیم ما نیز ناگزیر در لحظات دیگری احمق و بی‌رحم بوده‌ایم و در نتیجه شفقت را نسبت به کسانی که برای «سنگسار» در اختیار ما هستند روا داریم. جهانی که در آن اشتباهات خود را در ذهن داشته باشیم، به شکلی متناقض، به مکانی پر از فضیلت و انسانی تبدیل خواهد شد.