افراد درگیر با اختلالات روانی، اغلب از سوی بستگان و دوستان تحت فشار مضاعف برای کم اهمیت جلوه دادن بیماری خود قرار می گیرند. این توصیه گاها به صورت تلویحی و یا صریح، به درخواست "عدم بزرگنمایی موضوع" تقلیل پیدا می کند.

با این حال، بدفرجامی است که این تقاضای تقلیل اهمیت بیماری، عمدتا از سوی منابعی جانبدار و فاقد درک همدلانه نشأت می گیرد. چرا که اتخاذ دیدگاهی نوین نسبت به مشکلات، زمانی که با رویکردی مهرآمیز و با هدف بهبودی واقعی همراه باشد، می تواند عنصری محوری در فرایند درمان به شمار آید.

اختلالات روانی حجم قابل توجهی از توجه و انرژی ما را به خود اختصاص داده و انبوهی از افکار ما را درگیر می کند. لذا неуجبت است که برای مدتی، حس اولویت بندی و سلسله مراتب ذهنی ما را مختل سازد. در مراحل حاد بیماری، چاره ای جز تمرکز کامل بر خود و به حداقل رساندن سایر مطالبات نداریم.

با فروکش کردن شدت بیماری، فرصت هایی برای عقب نشینی و بررسی رویدادها از منظری کلان تر و در نتیجه تسکین بخش تر، فراهم می شود. در این راستا، در نظر گرفتن مفاهیم زمینه‌ساز ذیل حائز اهمیت است.

در حضیض فلاکت: غوطه ور شدن در تاریخ

در بدترین لحظات، نه تنها خود را به خاطر ویران کردن زندگی و انبوهی از اشتباهات سرزنش می کنیم، بلکه بدبختی مان را با اطمینانی طاقت فرسا تشدید می کنیم: این که در حماقت خود تنها هستیم. در اطرافمان، تنها داستان های موفقیت را می بینیم: همکلاسی هایی که در بخش روانی بیمارستان بستری نیستند، یا افرادی در روزنامه ها که با پختگی به امور مهم دولتی رسیدگی می کنند. ذهن ما ممکن است زمزمه کند که نه تنها دیوانه ایم، بلکه در گستره ی حماقت نیز به کلی تنها هستیم.

برای یافتن دیدگاه های جدید، نیازمند یاری گرفتن از ابزارهای نادیده گرفته شده ی التیام روان، یعنی کتاب های تاریخ هستیم. تقریبا در تمامی امور انسانی، زیر پوسته ی کفایت و هدفمندی، همواره انبوهی از حماقت، اتلاف، لاف زنی، خودمحوری، بی خردی و پلیدی نهفته بوده است. در بوم کوچک زندگی خود، در حال تجربه ی مضامینی هستیم که از بدو تاریخ، در کل جریان بشر وجود داشته اند.

برای تضعیف احساس دردناک استثنا بودن رنج آورمان، می توانیم به سراغ کتاب هایی در باب تاریخ رم باستان برویم. بی شک وجوه ی درخشان هم وجود دارد: گسترش سریع مستعمرات خارجی، شگفتی های مهندسی، ویلاهای مجلل و آثار ادبی فاخر. اما این درخشش نمی تواند برای مدت طولانی، حماقت کورکورانه ی اکثر طبقه ی حاکم، دروغ پردازی، خودخواهی، آینده نگری ضعیف، غرور، فقدان تخیل و عجیب و غریبی را پنهان سازد که نهایتا به تخریب معابد و فروپاشی تمدن منجر شد.

در چنبره ی ذات: تسکین با مرور تاریخ

حقیقتی انکارناپذیر وجود دارد: انسان موجودی است که به طور ذاتی با نقص هایی دست و پنجه نرم می کند. پس از گذراندن هفته ها با تمرکز بر اشتباهات و کمبودهای شخصی، به نظر می رسد گشودن دریچه ی دید به روی دنیایی وسیع تر، رویکردی منطقی و حرفه ای باشد. با اتخاذ این رویکرد، درمی یابیم که هر جامعه، بنگاه و فردی که با جاه طلبی و نیک دلی گام در مسیر پیشرفت و تعالی می گذارد، دیر یا زود با حقایق غیرقابل تردیدی در مورد ماهیت وجودی انسان مواجه خواهد شد.

اگرچه به نظر می رسد نواقص ما موجب انزوا و تنهایی ما می شوند، اما در واقع، ما را به طور مستقیم به تمامی چهره های برجسته و ادوار تاریخ پیوند می دهند. بازتاب رفتار ما را می توان تقریبا در هر دوره ی تاریخی که مورد مطالعه قرار دهیم، یافت: از فروپاشی سلسله ی مینگ و ظهور و انحلال پادشاهی بنین، تا روزهای پایانی آزتک ها، تفرقه ی ناخواجگان، و فاجعه ی جمهوری سوم فرانسه. در تمامی این وقایع، الگویی تکرار شونده مشاهده می شود: هر زمان که گروهی گرد هم می آیند و تصمیم به بهبود جهان یا ساختن چیزی باارزش و ماندگار می گیرند، می توانیم مطمئن باشیم که فجایع و ضعف های شخصیتی به زودی بر آن چیره خواهند شد.

مدت کافی است که به تنهایی بار رنج را به دوش کشیده ایم. شاید رفتارهای ما همواره منطقی به نظر نرسد، اما این تنها به این دلیل است که ما عضوی از گونه ی انسانی هستیم، گونه ای که به طور جمعی، از ابتدای ثبت وقایع تاریخی، کارهایی بسیار مخرب و بی معنی انجام داده است. اختصاص دادن بخش کوچکی از زمان به مطالعه ی تاریخ امپراتوری ها، جوامع و افرادی که می توانند درام های ما را در ذهنمان کم اهمیت تر و تحمل پذیرتر جلوه دهند، اقدامی حرفه ای و سودمند خواهد بود.

در بطلان هستی: تسکین از بی انتهایی

از نمای نزدیک، بدیهی است که شکست ما اهمیت بسزایی دارد.  به خوبی واقفیم که  چه بلبشوی در تعطیلات هفته گذشته به راه انداختیم و چند نفر از دوستانمان اکنون از وضعیت ما باخبرند – و  تا بازگشت به سر کار چقدر زمان نیاز است. اما برای احترام به آرامش روانی خود، باید به حس درونی مان  نسبت به اهمیت واقعی و فلسفی امور، بی احترامی کنیم.

در کیهانی به عمر 13.7 میلیارد سال و وسعت 93 میلیارد سال نوری که  احتمالا حاوی 100 میلیارد کهکشان، و هر کهکشان  دارای حدود 100 میلیارد ستاره است، ما و بیماری مان،  به لطف الهی،  موضوعی بسیار ناچیز به شمار می آییم.

قطعا، پسرفت های ما به شدت آزار دهنده هستند، اما  باید با درک این مسئله که در گستره ی عظیم زمان و فضا،  واقعا چه چیز کمی اهمیت دارد، هر گونه احساس شرمندگی را  در خود مغلوب کنیم.  با برقراری ارتباط با  چیزی بزرگ تر، قدیمی تر، عمیق تر و رمزآلودتر از خودمان،  می توانیم بخشی از احساس دردناک فردیت رنج آورمان را تسکین دهیم.  به عنوان بخشی از بهبودی،  باید به تصاویری از قطب شمال از هوا، کره زمین از مریخ یا کهکشانی همسایه از تلسکوپ هابل نگاه کنیم.

در دین شینتو ژاپن، توصیه می شود که آلام خودِ نفس فرد  از طریق  تماس منظم با پدیده های قدرتمند طبیعت تسکین یابد،  که تصویری کوچک شده از خود را به ما باز می گرداند.  در یکی از تصویرهای مشهور هوکوسائی از کوه فوجی، گروهی از مسافران در کنار یک درخت سدر غول پیکر توقف کرده اند و – همانطور که دینشان به آنها فرمان می دهد – آن را در آغوش می گیرند. آنها تنه درخت را در بر می گیرند،  در عظمت آن گم می شوند،  به استحکام و بلندی اش ادای احترام می کنند. آنها می دانند – و این درک برایشان شادی به ارمغان می آورد – که در کنار چنین پدیده ی طبیعی قدرتمندی،  بسیار ضعیف و ناچیز هستند. این پدیده حتی زمانی که نتیجه گیری از فرزندان و نوادگان دور ما هم بسیار ضعیف باشد، همچنان وجود خواهد داشت؛  از طوفان ها و زلزله ها جان سالم به در خواهد برد و بر روی برآمدگی مشرف به آتشفشان بزرگ ژاپن،  بی هیچ تغییری باقی خواهد ماند.

Hokusai, No. 33 view of Mount Fuji, 1830–1832.

مواجه با درخت، قطعا موجب تأخیر مسافران شده است. شاید تحویل پستی که برعهده دارند چند ساعت به تعویق بیفتد؛ شاید مجبور شوند جلسه ای را به تأخیر بیندازند. اما به جای برنامه ی بی نقص انسانی، جایگزینی بسیار مهم تر رخ داده است: ارتباطی با نیروهای بزرگ تر و مرموزتر جهان هستی، نیروهایی که معمولا به آنها کم توجهی می کنیم، اما همچنان تحت سلطه ی آن ها هستیم و باید برای رهایی از فشار جاه طلبی ها و کمال گرایی خود، در آن ها غرق شویم.

در فراسوی معماهای خویش: تسکین با کنجکاوی

بیماری ما، ناگزیر ما را در معماهای روان خویش غرق می سازد. مجبوریم زمان زیادی را صرف کنیم – احتمالا با درمانگران –  تا به کشف بخش های فراموش شده ی گذشته ی خود بپردازیم و دریابیم که این بخش ها تا چه حد بر زمان حال ما تأثیر می گذارند. به احتمال زیاد، سردرگمی ما نسبت به خودمان از هر زمان دیگری بیشتر شده است؛  پیچیدگی، لایه های متعدد و غیرقابل پیش بینی بودن ذهن خود را درک می کنیم.

به دلیل درگیر بودن با حل و فصل مسائل خودمان است که کنجکاوی ما محدود شده است. بنابراین، هر از گاهی باید برای آن اهداف تازه و متفاوتی در نظر بگیریم تا به کاوش بپردازد. به طور سنتی، کنجکاوی در مورد دنیای خارج از وجودمان، به طور طبیعی در انسان ها وجود نداشته است، اما هر زمان که بتوانیم قوه ی تخیل خود را بر روی موضوعات خارجی به کار گیریم، درک می کنیم که این امر تا چه حد برای سلامتی و غنی سازی زندگی ما مفید است.

می توانیم از پیر بلون، طبیعت شناس فرانسوی قرن شانزدهم، الهام بگیریم. او یکی از اولین افرادی بود که اکثر افکارش را کنار گذاشت تا خود را به طور کامل وقف کشف ساختار و چرخه ی زندگی ماهی ها کند. بلون در کتاب "در باب ماهیت و تنوع ماهی ها" که در سال 1555 در پاریس منتشر شد، به بررسی صدها گونه ی مختلف ماهی پرداخت که از اقیانوس ها صید کرده، کالبدشکافی نموده و با سبکی ساده و گیرا ترسیم کرده بود. او در این کتاب به چگونگی جای گرفتن این موجودات در نظم طبیعت نیز پرداخته است.

نکته ی جالب توجه این است که اشتباهات بلون تا چه حد زیاد است. کتاب او پر از ماهی های نادرست ترسیم شده و نتیجه گیری هایی است که از نظر علم مدرن هیچ معنایی ندارند. اما همین امر باعث می شود بلون شباهت بیشتری به همه ی ما پیدا کند. او به تمامی حقایق دسترسی نداشت، اما اجازه نداد که نادانی به مانعی برای میل به دانستن بیشتر تبدیل شود.

اگرچه امروزه دانش ما در مورد ماهی‌ها و سایر حوزه‌ها به مراتب از دوران بلون فراتر رفته است، اما هدف ما به عنوان بیمارانی در مسیر بهبود، لزوما تبدیل شدن به متخصصان برجسته در هیچ حوزه‌ای نیست. در عوض، رویكرد ما معطوف به پرورش علاقه‌ای آماتوری در شاخه‌ای از دانش است که به لحاظ پیچیدگی و جذابیت، قابلیت جذب و درگیر نگه داشتن ذهن ما برای ساعت‌های متمادی را داشته باشد. این حوزه می‌تواند ماهی‌شناسی، سکه‌شناسی، گیاه‌شناسی، الکترونیک، شعر چینی، راه‌آهن مدل، خوشنویسی، آشپزی کامبوجی یا هر حوزه‌ی دیگری باشد که بتواند ذهن بیقرار ما را با معماهای شگفت‌انگیز درگیر سازد.

به زودی بار دیگر با چالش‌های شخصی خود روبرو خواهیم شد، اما مواجهه با دنیایی مرموز و متفاوت ورای خودمان، تجربه‌ای است که به همان اندازه شناخت خویشتن، برای دستیابی به تعادل درونی ضروری است. این رویارویی، ما را تجدید قوا کرده و با روحی سبک‌تر برای بازگشت به زندگی آماده می‌کند.