یکی از موجودات عجیب و غریب طبیعت کرم شب‌تاب است، سوسکی با بدن نرم که معمولاً در هنگام گرگ و میش، اشعۀ زرد گرمی را از زیر شکم خود ساطع می‌کند تا جفت یا طعمه را جذب کند. درخشش کرم شب‌تاب اگرچه در اروپا و آمریکای شمالی نسبتاً نادر است، یک منظرۀ رایج در ژاپن محسوب می‌شود، جایی که در آن به‌عنوان هوتاروس شناخته می‌شود. هوتاروس در ماه ژوئن و ژوئیه به بیشترین میزان خود می‌رسد و به صورت گروهی در اطراف رودخانه‌ها و دریاچه‌ها دیده می‌شود. نور پر زرق و برق هوتاروس بسیار مسحور‌کننده است، ژاپنی‌ها جشنواره‌های کرم شب تاب - یا هوتارو ماتسوری - را برای تماشای رقص این موجودات ریز برگزار می‌کنند.

اتفاق عجیب‌تری برای کرم شب‌تاب در ژاپن افتاده، اینکه بدل به نمادی فلسفی شده است. شاعران و فیلسوفان بودایی ذن (این دو اصطلاح تا حد زیادی قابل تعویض هستند) در طول قرن ها به قرابت بین کرم شب تاب و یک مفهوم اصلی در ذن اشاره کرده اند: کوتاهی زندگی. ذن گذرا بودن زندگی ما را غم‌انگیز نمی‌داند، بلکه با تطبیق زیبای خود با فروغ خودمان، ما می‌توانیم به روشنایی و هماهنگی با نیازهای طبیعت برسیم.

کرم‌های شب‌تاب در اوچانومیزو، کوبایاشی کیوچیکا، 1915-1847

برای ذن، کرم شب تاب نماد کاملی از گذرا بودن است که به نحوی مثبت تفسیر می‌شود: فصل آن بسیار کوتاه است، فقط در تابستان روشن می‌شود و نور آن همیشه در حال سوسو زدن به نظر می‌رسد. کرم های شب تاب هم شکننده و هم به شکلی اعجاب‌انگیز زیبا هستند، خصوصاً وقتی شب ها به تعداد زیاد در جنگل‌های کاج یا چمنزار دیده شوند. آنها استعاره‌ای از زندگی تلخ خود ما هستند.

معادل‌یابی برای مضامین مهم فلسفی در دنیای طبیعی یکی از مواردی است که ذن بارها و بارها انجام می‌دهد. به‌عنوان مثال، در رابطه با بامبو (تداعی‌کننده انعطاف پذیری)، آب (نماد قدرت صبور و قادر به از بین بردن سنگ) و شکوفه گیلاس (نشانه‌ای از نشاط متواضعانه). ذن مکرراً ایدئولوژی خود را به چیزهایی می‌چسباند که در ابتدا می‌توانستند بسیار جزئی و بی‌اهمیت به نظر برسند، زیرا می‌خواهد از آنچه معمولاً در دید ماست استفاده کند تا ما را به حقایق بزرگ عمیق خود وابسته نگه دارد.

ماتسو باشو، شاعر بزرگ قرن هفدهم، غرور و جاه طلبی‌های روزمرگی ما را کنار می‌زند، به این امید که با تمرکز بر موجودی کوچک و با عمر کوتاه، به تناهی خود توجه کافی داشته باشیم.

«افتادن از»

«یک تیغ علف، برای پرواز کردن یک کرم شب‌تاب»


برای بودیسم ذن، کرم شب‌تاب بر روی بال‌های باریکش حامل ایده‌آلی است، یادآور نیاز به تسلیم باوقار در برابر قدرت و رمز و راز نظم طبیعی. کویاباشی ایسا، کشیش بودایی قرن هجدهم و همچنین استاد هایکو، 230 شعر در مورد کرم‌های شب‌تاب سروده است. در یکی از مشهورترین آنها، او لحظه‌ای را به تصویر می‌کشد که در آن زمان به‌طور لحظه‌ای ساکن است، به نحوی که گذر آن را می‌توان به‌طور عمیق‌تر احساس کرد:

«کرم شب تاب سوسو می‌زند

و حتی دهان قورباغه

کاملاً باز و آویزان است»

این یک لحظه کوچک از satori یا روشنگری است. قورباغه به اندازه شاعر از نور نافذ کرم شب‌تاب‌های شجاع و محکوم به فنا شگفت‌زده می‌شود، به همان اندازه که ما باید شگفت‌زده، ترسیده، سپاسگزار و در نهایت خوشحال باشیم که لحظات کوتاهی را برای دیدن و تلاش برای درک وجود خودمان در یک جهان 13.8 میلیارد ساله، که همیشه تا حد زیادی غیرقابل درک به نظر می‌رسد، اختصاص داده‌ایم.