یکی از خطرات بزرگ و کمی عجیب عاشق شدن به کسی این است که چگونه ممکن است روزی که او شروع به دوست داشتن ما کند، واکنش نشان دهیم.

برخی از دلایلی که ما عاشق مردم می شویم این است که ما مشتاق فرار از خود در آغوش شخصی هستیم که به همان اندازه زیبا و کامل و کامل به نظر می رسد که ما خود را ناقص، گنگ و متوسط می پنداریم. اما اگر چنین موجودی روزی برگردد و ما را دوست داشته باشد چه؟ هیچ چیز نمی توانست آنها را سریعتر بی اعتبار کند. چگونه می توانند آنقدر خدایی باشند که ما امیدوار بودیم، در حالی که آنها ذائقه بدی دارند که شخصی مانند ما را تأیید کنند؟

معلوم می شود که یکی از ملزومات اصلی یک رابطه خوب، میزان محبت به خودمان است. در طول سالها، عمدتاً در دوران کودکی ساخته شده است. ما به میراثی نیاز داریم که سزاوار عشق باشیم تا به محبت هایی که شرکای بزرگسال به ما عطا می کنند، به شدت پاسخ ندهیم. بدون مقدار مناسبی از عشق به خود، عشق شخص دیگری همیشه بیمارگونه و گمراه کننده خواهد بود - و ما به طور مخرب - هرچند ناخودآگاه - به دنبال دفع یا ناامید آن خواهیم بود. زمانی که بیشتر آن چیزی است که ما می‌دانیم، به سادگی احساس عادی‌تری می‌کنیم و بنابراین احساس راحتی می‌کنیم که دوست نداشته باشیم یا نادیده گرفته شویم.