ماجرای راه سردی در عشق معروف است. ما پر از محبت نسبت به یکدیگر شروع می کنیم و سپس - با گذشت زمان - احساسات محو می شوند. ما شروع به اولویت بندی کار می کنیم. تلفن هایمان را در حین صحبت کردن بررسی می کنیم. ما به خصوص نمی خواهیم بشنویم که روز آنها چگونه گذشت.

یک توضیح سطحی رایج برای این یخ زدگی احساسی وجود دارد: اینکه مردم به طور طبیعی از یکدیگر خسته می شوند، به همان شکلی که از هر چیز دیگری خسته می شوند - ابزاری که زمانی بسیار شگفت انگیز به نظر می رسید، فیلمی که قبلاً عاشق آن بودند ... سرد شدن است، در این داستان، صرفاً پیامد اجتناب ناپذیر آشنایی است.

اما توضیح دیگری وجود دارد، در ابتدا تاریک‌تر – اما در پایان، امیدوارکننده‌تر. از دست دادن علاقه طبیعی یا اجتناب ناپذیر نیست. بی حوصلگی چیزی در عین حال پیچیده تر و فعال تر است. این به این دلیل وجود دارد که ما از شریک زندگی خود صدمه دیده ایم، از او عصبانی هستیم یا از او می ترسیم و به این دلیل که راهی برای گفتن این موضوع به خود یا آنها پیدا نکرده ایم. تنظیم کردن اجتناب ناپذیر نیست، این نشانه ای از ناراحتی عاطفی است. راهی برای مقابله است ما از درون بی حس هستیم - نه فقط یک لمس خسته کننده.

این می تواند عجیب به نظر برسد. به هر حال، ما ممکن است هیچ احساس فعالی نداشته باشیم که شریک زندگیمان ما را آزار می دهد، عصبانی می کند یا می ترساند. این ایده خنده دار یا افراطی به نظر می رسد. آنها باعث می شوند که شرکای ما مانند هیولا یا خودمان مانند افراد ضعیف به نظر برسند که هیچ کدام درست نیست.