در برخی بحث‌ها، یکی از طرفین آنقدر عصبانی می‌شود که رفتارش از هنجارهای پذیرفته‌ی رفتار متمدنانه فراتر می‌رود. این فرد ممکن است با صدای بلند صحبت کند، اغراق کند، گریه کند، التماس کند، به طوری که صحبتش نامفهوم شود، موهایش را بکشد، دستش را گاز بگیرد یا روی زمین غلت بزند.

طبیعی است که در این شرایط، طرف مقابل وسوسه شود که این رفتارها را نمایشی از جانب فرد عصبانی تلقی کند و با این ادعا که او "دیوانه شده" بحث را به نفع خود تمام کند. برای پیشبرد مقصود خود، فرد آرام ممکن است لحن صحبتش را بیش از حد آرام کند، گویی با یک سگ سرکش یا یک کودک 2 ساله عصبانی صحبت می‌کند. حتی ممکن است ادعا کند که از آنجایی که طرف مقابل "غیرمنطقی" شده و گفتگو فایده‌ای ندارد، بحث را ترک کند. این رفتار، طرف مضطرب بحث (مثلاً شریک عاطفی) را بیشتر تحریک می‌کند و به تشنج و عصبانیت او دامن می‌زند.

از دست دادن کنترل خشم در حین بحث، بدون شک پیامدهای منفی به همراه دارد. زمانی که فردی غرق در خشم است، به نظر می‌رسد هر نقطه‌ای که می‌خواهد مطرح کند، به طور خودکار بی‌اعتبار می‌شود، صرف نظر از محتوای آن. در چنین شرایطی، تمرکز به جای حل مسئله، به سمت سرزنش و تحقیر طرف عصبانی سوق پیدا می‌کند. فرد آرام به عنوان فردی عاقل و بالغ تلقی می‌شود و در مقابل، فرد عصبانی به عنوان موجودی بی‌منطق و احمق دیده می‌شود.

متأسفانه، این چرخه معیوب، هیچ‌کدام از طرفین را به نتیجه مطلوب نمی‌رساند. در این میان، ممکن است فرد آرام بحث را با گفتن جمله‌ای مانند "از آنجایی که تو دیوانه‌ای، حرف زدن با تو فایده‌ای ندارد" ترک کند. این جمله در ذهن فرد عصبانی، به منزله تأیید دیوانگی او تلقی می‌شود و خشم و ناامیدی او را دوچندان می‌کند. او احساس می‌کند که حرف‌هایش شنیده نمی‌شود و درک نمی‌شود، که این امر به نوبه خود، به تشدید رفتارهای غیرمنطقی و اغراق‌آمیز او دامن می‌زند. این چرخه معیوب، اعتبار او را در بحث بیش از پیش تضعیف می‌کند.

شنیدن برچسب "دیوانه" از سوی شریک عاطفی، می‌تواند این باور را در فرد عصبانی تقویت کند که واقعاً دیوانه است. این باور، توانایی او را برای آرام شدن و کنترل خشمش از بین می‌برد. او اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهد و به جای تمرکز بر حل مشکل، غرق در احساسات منفی می‌شود.

شریک آرام ممکن است در اوج عصبانیت طرف مقابل بگوید: "اگر به این داد و هوار ادامه بدهی، دیگر به حرف‌هایت گوش نمی‌دهم." این جمله دقیقاً همان چیزی است که می‌تواند به تشدید "داد و هوار" و تشنج او دامن بزند. فرد ناامید که در تلاش برای ابراز ناراحتی و ناامیدی خود است، به تدریج در دیدگاه طرف مقابل به عنوان فردی که نیاز به کمک روانشناسی یا حتی بستری در تیمارستان دارد، تبدیل می‌شود. به عبارت دیگر، او به جای یک انسان عادی که به طور موقت در شرایطی دشوار کنترل خود را از دست داده، به عنوان یک بیمار روانی تلقی می‌شود.

در مقابل، شخصی که در طول بحث آرام می‌ماند، به دلیل حفظ خونسردی و ظرافت رفتاری خود، به طور خودکار به عنوان فردی باهوش و منطقی شناخته می‌شود. اما باید به خاطر داشت که حفظ آرامش در طول بحث به معنای درست بودن مطلق نیست. در تئوری، کاملاً ممکن است فردی با حفظ آرامش ظاهری، رفتاری ظالمانه، طردکننده، لجباز، خشن و اشتباه داشته باشد. به همان ترتیب، فردی که در حین بحث عصبانی می‌شود و یا گریه می‌کند، لزوماً حرف اشتباهی برای گفتن ندارد.

ما باید در قبال افرادی که در حین بحث عصبانی می‌شوند، نگرشی سنجیده و درک داشته باشیم. خشم و "رفتار نمایشی" می‌تواند نشانه‌ای از ناامیدی و یأس فرد از نادیده گرفته شدن یا انکار یک حقیقت مهم باشد. این به معنای آن نیست که فردی که کنترل خود را از دست داده، شیطان یا هیولا است.

بدیهی است که روش "تحویل دادن" به شدت بی‌فایده است. بدون شک، اگر بتوانیم جلوی گریه کردن را بگیریم، بهتر است. اما اگر اشک از چشمانمان سرازیر شود، این به معنای ضعف یا عدم لیاقت ما نیست. مشاهده‌ی فردی که به شدت برانگیخته شده، می‌تواند ناخوشایند و حتی ترسناک باشد. اما با درک شرایط روحی او، متوجه می‌شویم که به جای سرزنش، به شفقت عمیق نیاز دارد.

باید به یاد داشته باشیم که فقط کسی که در اعماق وجودش احساس خطر برای زندگی خود می‌کند، به چنین وضعیتی دچار می‌شود.

این نکته را باید به خاطر بسپاریم، زیرا گاهی اوقات خودمان نیز در چنین شرایطی قرار می‌گیریم. همیشه قرار نیست ما طرف صبور و خونسرد ماجرا باشیم. همه ما باید یک فیلم کوتاه از خودمان در بدترین لحظاتمان داشته باشیم، آن را مرور کنیم و به یاد داشته باشیم که زمانی که دیوانه به نظر می‌رسیدیم، تنها در حال بروز دادن رنجی درونی بودیم که از عدم درک شدن توسط کسی که به او تکیه کرده بودیم، نشأت می‌گرفت.

درست است که می‌توانیم در برابر اکثر افراد در زندگی‌مان آرام بمانیم. اما اگر در روابط عاطفی خود کنترل خشممان را از دست می‌دهیم، دلیلش (در بهترین حالت) این است که روی این افراد و آینده مشترکمان سرمایه‌گذاری عاطفی کرده‌ایم. نباید دائماً این موضوع را به عنوان سلاحی علیه کسی که رفتاری نامتعارف دارد، به کار ببریم. این رفتار (احتمالاً) نشانه‌ی دیوانگی طرف مقابل نیست. در عوض، باید با ملاطفت به یاد داشته باشیم که مشکل فقط این است که آنها ما را بسیار دوست دارند و به ما وابسته‌اند.