این ایده که ممکن است احساس ناخوشی روانی یک "مزیت" باشد، می تواند عجیب و غریب و حتی توهین آمیز به نظر برسد. با توجه به سختی‌هایی که بیماری روانی به همراه دارد، چرا کسی باید افسردگی، اضطراب، پارانوئید یا اختلال خودبیمارانگاری (اختلال در تصور بدن) را انتخاب کند؟ اصلا پرسیدن چنین سوالی می‌تواند شبیه‌ی اتهام پنهانی برای فریبکاری یا وانمود به بیماری به نظر برسد.

با این حال، هنگام بررسی موضوع تروما، مطرح کردن این سوال با خود می‌تواند مفید باشد. ما نمی‌گوییم که بیماری هیچ‌گونه دستاورد خالص یا مزیت مطلقی به همراه دارد، اما ممکن است به‌عنوان نوعی «راه‌حل» عمل کند - هرچند بسیار دردناک و ناراحت‌کننده - برای نوعی دوراهی یا بن‌بستی ناعادلانه که فرد نتوانسته است به شیوه‌ای کم‌خطرتر از آن عبور کند.

نمونه‌هایی از «مزایای» ناخواسته‌ی بیماری روانی

به عنوان مثال، فردی که با والدینی بسیار حسود بزرگ شده است، ممکن است هر زمان که در کارش اتفاق مثبتی می‌افتد، دچار افسردگی شود. خلق و خوی پایین آن‌ها ممکن است نشان‌دهنده‌ی تلاش ناخودآگاه ذهن برای یافتن راه‌حلی سازش‌پذیر برای یک انتخاب غیرقابل تحمل باشد که محیط عاطفی بر آن‌ها تحمیل کرده است: انتخابی بین موفقیت از یک سو و وفاداری به خانواده از سوی دیگر. برنده‌ی این رقابت با افسرده شدن، بی‌تحرک ماندن و ناتوانی در کار کردن یا اشتیاق به هر چیزی، می‌تواند به یک بازنده تبدیل شود و بدین ترتیب، حسادت والدین را کاهش داده و خطر رها شدن را دفع کند.

به طور مشابه، فردی با ابتلا به اختلال خودبیمارانگاری (اختلال در تصور بدن) ممکن است خود را از درک کامل جذابیت خود محافظت کند، که در غیر این صورت می‌تواند منجر به احساس گناه در رابطه با ترس از برتری جستن بر خواهر یا برادری ناامن و تحت‌فشار شود. یا اضطراب شدید در مورد پول ممکن است به فرد کمک کند تا هرگز به نفرت فزاینده‌ی خود نسبت به شریک عاطفی‌اش که نمی‌تواند مستقیماً با آن برخورد کند، فکر نکند.

کاوش در منافع ناخواسته‌ی بیماری روانی

برای اینکه بفهمیم آیا چنین فاکتور پنهان و ثانویه‌ای در بیماری‌هایمان نقش دارد یا خیر، می‌توانیم از خودمان سوالات زیر را بپرسیم:

  • اگر این بیماری را نداشتم، ریسکش این بود که…
  • یا:
  • اگر بیماری من به طور جادویی از بین می‌رفت، «منفی» قضیه این می‌شد که…
  • یا:
  • اگر نتوانم در مورد چیزی که الان نگرانش هستم، نگران باشم، ممکن است مجبور باشم نگران… شوم

ممکن است پاسخ‌های نسبتاً شگفت‌انگیزی از ناخودآگاه خود دریافت کنیم که به جنبه‌های دلهره‌آور همراه با بازگشت به سلامت اشاره دارد. اگر بهتر می‌شدیم، باید با بسیاری از چیزهایی که مشکلاتمان ما را از آن‌ها محافظت می‌کند، روبرو می‌شدیم.

قمار این است که آگاهی در نهایت همیشه بر بیماری ارجح خواهد داشت. ما فقط باید برای درک معامله‌هایی که انجام داده‌ایم، حمایت شویم و سپس در مقابله با جنبه‌های منفی آن‌ها که در ناخودآگاه ظاهر می‌شوند، کمک دریافت کنیم. شاید زمانی که بتوانیم بپذیریم که خوب شدن در نهایت ما را نابود نخواهد کرد، دیگر مجبور نباشیم برای همیشه رنج بکشیم.