این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به بحث در مورد اینکه آیا زندگی مسابقهای است یا خیر میپردازد. همچنین روشهای تعریف برندگان و بازندگان و میدانهای مناسب رقابت در زندگی مورد بحث قرار میگیرد.
این ویدیو از مدرسه زندگی به شنیدن به عنوان یک مهارت ارتباطی مهم میپردازد و آن را یک هنر استراتژیک معرفی میکند که معمولا دربارهاش کمتر نوشته شده است. شنیدن با تمرکز و توجه صحیح میتواند به ارتباطات موفق ما کمک کند.
این ویدیو فهرستی از ده فضیلت ضروری برای زندگی در دوران مدرن ارائه میدهد. بحث در مورد اینکه آیا با این فهرست موافقیم یا نه و نکاتی که میتوان به آن اضافه کرد در اینجا مطرح میشود.
این ویدیو از مدرسه زندگی آلن دوباتن به بررسی ارتباط میان تغییر فصلها و احساساتی مانند کرختی و بیانگیزگی میپردازد. سعی میکند با الهام از تغییرات طبیعی سال، راهکارهایی برای درک و مدیریت این احساسات ارائه دهد.
این ویدیو از مدرسه زندگی به صفات درونگرایی، دردسرها و علل بیوشیمیایی آن میپردازد. همچنین به دنبال نشان دادن این موضوع است که درونگرایی میتواند صفت مثبتی باشد و قدرت خفتهای نهفته دارد که باید آن را شناخت و به کار گرفت.
این ویدیوی مدرسه زندگی به یکی از اندیشههای همیشگی بشر میپردازد و آن حسرت گذشته و آرزو برای بازگشت به زمان صدها سال پیش به کمک ماشین زمان است. بررسی اینکه چرا انسان تمایل دارد زمان را برگرداند و این حسرت چه جنبههایی دارد.
این ویدیو روشهایی را جهت بهبود مهارتهای ارتباطی و دوستی بیان میکند. مواردی مانند گوش فعالانه، حمایت معنوی از دوستان در موقعیتهای سخت، قدردانی صمیمی از زحماتشان و حضور همراه و همدل با آنها بررسی میشود تا بتوانیم همدیگر را بیشتر بفهمیم و حمایت کنیم.
این ویدیو بررسی میکند که آیا بستن چشمها برای بهتر خاطرهسازی و یادآوری مطالب مؤثر است یا خیر. تحقیقات علمی مربوط به ارتباط مغز و بدن با موضوعات حافظه و یادگیری مورد بررسی قرار میگیرد تا بتوان نتیجهگیری کرد آیا بستن چشم میتواند کمککننده باشد یا خیر.
در قسمت اول ویدیو عاطفی "خود دوستی" از مدرسه زندگی، با مفهوم و اهمیت خود دوستی در زندگی آشنا میشوید. این ویدیو به شما نشان میدهد که چگونه با داشتن رابطه مثبت و مهربانانه با خود، میتوانید شادابی و رضایت بیشتری در زندگی خود تجربه کنید. با ما همراه شوید و راههایی را کشف کنید که باعث تقویت ارتباط با خود و بهبود روحیه شما میشود.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.