بایگانی نوشتهها
مهمانی
به جای برگزاری یک جشن صرفاً برای تشکر از مهمانان، میتوانید از این فرصت برای تقویت پایههای یک ازدواج خوب برای خود و مهمانان استفاده کنید.
هدف اصلی مراسم عروسی
روح زمانهی ما کاملاً علیه تشریفات است. اگر یک خط فرضی روی تاریخ بکشیم، شاهد نزولی تدریجی از اواسط قرن هجدهم به بعد و شتابی فراوان در قرن بیستم خواهیم بود که از پروتکل، آداب معاشرت، نجابت و تمامی جنبههای مراسم رسمی به سمت رویکردی رها و غیررسمی گرایش پیدا کرده است.
هدف اصلی ازدواج
بسیاری از ما به سختی میتوانیم معنای ازدواج را درک کنیم. معایب آن آشکار و واضح است. ازدواج یک ساختار حقوقی دولتی است که اساساً به مسائل مالکیت، فرزند و حقوق بازنشستگی مرتبط است. این ساختار هدفش محدود کردن و کنترل احساسات دو نفر نسبت به یکدیگر در طول پنجاه سال یا بیشتر است. این چارچوبی سرد، غیر مفید، گران و بیگانه از عاطفه را بر چیزی که همیشه یک مسئله خصوصی قلبی خواهد بود، تحمیل میکند.
هنر اعتماد به نفس
هنر اعتماد به نفس: مهارتی قابل یادگیری
فهمیدن اینکه چه تعداد از دستاوردهای بزرگ نه به دلیل استعداد فوق العاده یا دانش فنی، بلکه صرفاً به خاطر آن نیروی عجیب و غریب درونی به نام اعتماد به نفس به دست آمدهاند، میتواند کمی مایوسکننده باشد.
فهمیدن اینکه چه تعداد از دستاوردهای بزرگ نه به دلیل استعداد فوق العاده یا دانش فنی، بلکه صرفاً به خاطر آن نیروی عجیب و غریب درونی به نام اعتماد به نفس به دست آمدهاند، میتواند کمی مایوسکننده باشد.
شب عروسی
سنت تفکری را ترویج کرده است که شب عروسی باید پر از روابط جنسی پرهیجان باشد. این اتفاق ممکن است رخ دهد، اما دلایل زیادی وجود دارد که احتمالاً پس از درام عروسی و یک مهمانی طولانی، این اتفاق رخ ندهد، و یکی از دلایل اصلی آن این است که انتظارات سختگیرانه، به شدت با احساسات جنسی بیگانه است.
از احساس ساخته شدهایم
بهراحتی میتوان تصور کرد که ما – چه در ذات و چه در نگرشمان – محکم هستیم، مانند سنگ، چوب یا (بهصورت استعاری) کلمات یا معادلات جبری. و سپس، با گذشت زمان، تمایل داریم با واقعیت آزاردهندهتر و عجیبتری روبرو شویم: حقیقت آن است که ما بهطور قابلتوجهی از آب ساخته شدهایم.
یک والد خوب چه ویژگیهایی دارد؟
خود کودک، با طبیعت و نیازهای منحصر به فردش، با آرزوهای خاص خود برای تحقق بخشیدن، معمولاً آخرین چیزی بود که کسی به آن فکر میکرد. وقتی کودک از راه میرسید، اغلب با کمی بهتر از یک حیوان با او رفتار میشد؛ احتمال زیادی وجود داشت که جوان بمیرد و تا زمانی که ثابت نمیکرد زنده میماند، نادیده گرفته میشد – و مجبور بود به جای کاوش و پرسشوگو، اطاعت کند و گوش دهد.
وقتی مردم بد هستند
در واقع باید بر اساس حقیقتی پایهای و غیرقابل نقض فکر کنییم، اینکه دیگران به خاطر دردِ خودشان ناخوشایند رفتار میکنند. تنها دلیلی که آنها به ما آزار رساندهاند این است که - در اعماق وجودشان - خودشان آسیب دیدهاند.