در روابط، کلمات همیشه بیانگر تمام افکار و احساسات ما نیستند. درک زبان بدن، لحن و سکوتها میتواند کلیدی برای رمزگشایی از پیامهای ناگفته و عمیقتر در روابط باشد.
بحثهای آسیبشناسانه، بحثهایی هستند که با استفاده از توهین، تمسخر، اتهامات بزرگنمایانه، فریاد زدن، تهدید و نقض حریم شخصی صورت میگیرند. این نوع بحثها منجر به بروز تنشها و کاهش کیفیت روابط میشوند. راهحل بهتر در حل بحثهای آسیبشناسانه استفاده از روشهای سازنده، احترام آمیز و استدلال منطقی برای بیان نظرات و نیازها است.
در بعضی مواقع، افراد ممکن است به منظور جلب توجه دیگران، به طور آگاهانه به بحث و مناقشه روی بیاورند. این رفتار معمولاً به دلیل نیاز به توجه، تأیید یا تمرکز بر خود است. افراد ممکن است از تنشها، ابراز نارضایتیها و استفاده از روشهای نامناسب مثل فریاد زدن، اتهامات بزرگنمایانه یا استفاده از اصطلاحات توهینآمیز برای جلب توجه استفاده کنند.
خلاصه این که ادعای عادی بودن دعوا و جر و بحث در مشاجرات زوجین میتواند مشکلاتی ایجاد کند. چون باعث میشود زوجین حواسشان به ریشهها و احساسات واقعی مشکل نباشد و فکر کنند باید همینطور باشد. در حالی که با گفتگوی با احترام و تمرکز بر حل مسئله بهتر است. بهتر است زوجین سعی کنند رفتارهای مضر را تغییر دهند تا بتوانند مشکلات را بهتر حل کنند.
متاسفانه متهم کردن یا اشاره کردن به شریک به عنوان "پدر/مادر" در حین مجادله میتواند بسیار زخمآور و توهینآمیز باشد.این امر احساسات ناخوشایندی را به ذهن شریک میآورد و گویا او را مسئول و عامل مشکلات میداند. همچنین میتواند یادآور تجربه دوران کودکی ناخوشایند شریک باشد.
وقتی زوجی با هم بحث و جدل میکنند، احساسات عصبی و خشم برانگیخته میشود که منجر به استفاده از لحن تهاجمی و کلمات زخمآور میگردد. این نوع بحثها میتواند اعتماد و احترام متقابل بین زوجین را زیر سؤال ببرد.
اشرافزادگی یک مزیت بسیار دوستداشتنی دارند: تماماً به نظر عمومی بیتفاوت هستند. هرگز به ذهنشان نمیرسد که آرایی که برایشان مهم است، ممکن است در رسانهها به بحث گذاشته شود.
یادگیری چگونگی برخورد با رسانهها و مدیریت تأثیرات آنها باید در مرکز تلاشها برای رسیدن به یک آینده روانی تعادلی و قابل تحمل قرار گیرد که همه ما لایق آن هستیم.
یادداشتبرداری از افکار خودمان بر روی کاغذ، به مزیت اضافی این امکان را میدهد که بتوانیم به ایدهها بازگردیم زمانی که فراموش کردهایم که چه میخواستیم بگوییم و در نتیجه بتوانیم با وضوح بیشتر ببینیم که آیا واقعاً آن را به درستی بیان کردهایم یا خیر.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.