ایزل کابرو ایریبری: گپ زدن شامل تبادل اطلاعات در مورد افراد، موقعیتها یا چیزها است که اغلب با یک نظر ارزیابی همراه است - که تقریباً همان رویهای است که ما در مطالعات علمی دنبال میکنیم.
برای بسیاری از ما که کودکیهای آشفتهای با نشانههای آسیب و ناراحتی داشتهایم، یکی از مشکلات تئوریک بزرگسالي در مسیر یافتن آرامش و تعادل، این است: آیا باید والدین خود را برای گذشته ببخشیم یا نه؟
یکی از مشکلات بزرگ ما انسانها این است که بیش از حد در ادامهدادن مهارت داریم. ما در تسلیم شدن به خواستههای دنیای بیرون، برآورده کردن انتظارات و دنبال کردن اولویتهایی که دیگران تعریف میکنند، متخصص هستیم. ما به ظاهر قوی و فعال هستیم و این کارهای شگفتانگیز را گاهی تا دهها سال بدون کوچکترین لرزشی انجام میدهیم.
اگر یک مشکل واقعی دارید، طوفان فکری راه خوبی برای ارائه چند راه حل است. همانطور که از نام آن پیداست، طوفان فکری به این معنا است که شما در مسیرهای عصبی ذهنتان طوفان به پا میکنید تا افکار زیادی را سریع و به طور شهودی خلق کنید. بهتر است این کار را با گروهی از افراد مختلف انجام دهید تا مغزهای مختلف زیادی برای کشف کردن داشته باشید. این کار باعث خلق ایدههای بیشتر و راه حلهای جدید میشود.
در این مقاله، به ارتباط بین افسردگی و مشکلات خواب پرداخته میشود و اهمیت جستجوی کمک حرفهای برای بهبود وضعیت توضیح داده میشود. با بررسی روشهای درمانی و تأثیرات متقابل این دو وضعیت، میتوانید راهکارهای مؤثری برای بهبود کیفیت زندگی خود پیدا کنید. خواب بهتر میتواند به کاهش علائم افسردگی کمک کند و برعکس. بیاموزید که چگونه میتوانید با حمایت مناسب به بهبودی دست یابید.
خودِ کاذب میتواند مانع بزرگی برای رسیدن به خوشبختی و موفقیت باشد. در این مقاله، با ماهیت خودِ کاذب، تأثیرات آن بر زندگی و راههای رهایی از آن آشنا خواهید شد.
عادی است که انتظار داشته باشیم همیشه بهطور فعال در پی خوشبختی خود باشیم، بهویژه در دو حوزهی بزرگ رضایتمندی بالقوه: روابط و مشاغل. بنابراین، عجیب و کمی نگرانکننده است که ببینیم چند نفر از ما اغلب طوری رفتار میکنیم که انگار عمداً در حال نابود کردن شانسهای خود برای رسیدن به آنچه میخواهیم هستیم.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.