زمانی که احساس شرم میکنیم، درگیر نفرتی ابتدایی و عمیق نسبت به خودمان میشویم؛ خجالتی فراگیر که وجودمان، خواستههایمان و کارهایی که انجام دادهایم را در برمیگیرد.
نظریه لارنس کلبرگ ادعا میکند که توسعه استدلال اخلاقی ما در شش مرحله اتفاق میافتد: 1- اطاعت و تنبیه 2- مصلحت شخصی 3- توافق و مطابقت بینفردی 4- اقتدار و حفظ نظم اجتماعی 5- قرارداد اجتماعی 6- اصول جهانی اخلاق این مراحل در سه سطح ساختار یافتهاند: پیشمتعارف ، متعارف و پسامتعارف
خودآگاهی یکی از عناصر کلیدی رشد و توسعه شخصی است. این مفهوم به معنای درک عمیق و صادقانه از خود، باورها، ارزشها، احساسات و رفتارهای خود میباشد. در این مقاله، به بررسی شش حقیقت اساسی درباره خودآگاهی میپردازیم
هر چه بیشتر در اعماق ذهنمان کاوش میکنیم، بیشتر متوجه فریبهای این اندام شگفتانگیز میشویم. این مقاله به شما نشان میدهد که چرا اغلب در قضاوت درباره موقعیتها و احساسات خود دچار اشتباه میشویم.
مقاله با عنوان "شما باید تکالیف خود را انجام دهید" در مورد اهمیت انجام تکالیف صحبت میکند.ابتدا به دلایل دختر کوچکی که نمیخواهد تکالیفش را انجام دهد اشاره میکند.سپس میگوید زندگی پر از کارهایی است که باید انجام شوند، نه از روی میل.مقاله توضیح میدهد نیاز به انجام تکالیف تا آخر زندگی ادامه دارد. در نهایت تأکید میکند باید تکالیف را انجام داد تا بتوان زندگی کرد.
ما با انبوهی از ایدههای پسزمینه در مورد اینکه مجازیم چه کاری انجام دهیم، وضعیت آرزوهایمان چیست و مهربانی و خوبی کجا ممکن است وجود داشته باشد، بزرگ میشویم. یاد میگیریم که برای اطمینان از موافقت والدینمان برای رفتن با دوچرخه به مغازهها، باید دائماً کسب اجازه کنیم. قبل از تغییر موضوع در مدرسه باید سؤال کنیم.
این ویدیو به بررسی زخمهای روحی و روانی میپردازد که شاید فرد از وجود آنها بیاطلاع باشد. همچنین علائم سلامت و بیماری روان را بررسی میکند. تاکید میکند شناخت این موارد بسیار مهم است تا بتوان با آگاهی کامل به حل مشکلات روانی و جسمی خود پرداخت. چشمپوشی از این مسائل دیگر گزینهای مناسب نیست.
سندرم ایمپاستر که عدم قابلیت پذیرش دستاوردها و شایستگیهای خود را در برمیگیرد، پدیدهای شایع است. در این مقاله به تعریف، علائم و عوامل این سندرم پرداخته شده و راهکارهایی برای مقابله با آن توصیه شده است تا افراد بتوانند بر نگرانیهای ناشی از این سندرم غلبه کنند.
ما با یک احساس کلی کار میکنیم که ممکن است خوب باشد که بهعنوان (مثلاً) یک خلبان یا مدیریت یک هتل، یک دامپزشک مشغول باشیم یا برنامه های تلویزیونی تولید کنیم، اما ما خجالت میکشیم که به جزئیات اینکه لذت بخشترین جنبههای چنین مشاغلی ممکن است کجایشان باشد، بپردازیم.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.