این ویدیو فهرستی از ده فضیلت ضروری برای زندگی در دوران مدرن ارائه میدهد. بحث در مورد اینکه آیا با این فهرست موافقیم یا نه و نکاتی که میتوان به آن اضافه کرد در اینجا مطرح میشود.
مقاله با عنوان "بدانید که شما کی هستید" در مورد اهمیت شناخت خود صحبت میکند.ابتدا میگوید رسانهها با قضاوتهای خود ما را منحرف میکنند.سپس توضیح میدهد شناخت خود به معنای بررسی عمیق دلایل عقاید و رفتارمان است.مقاله میگوید این کار باعث میشود کمتر به قضاوتهای خارجی حساس باشیم.در کل تاکید دارد شناخت خود میتواند از تاثیر رسانهها بکاهد.
بحثهای آسیبشناسانه، بحثهایی هستند که با استفاده از توهین، تمسخر، اتهامات بزرگنمایانه، فریاد زدن، تهدید و نقض حریم شخصی صورت میگیرند. این نوع بحثها منجر به بروز تنشها و کاهش کیفیت روابط میشوند. راهحل بهتر در حل بحثهای آسیبشناسانه استفاده از روشهای سازنده، احترام آمیز و استدلال منطقی برای بیان نظرات و نیازها است.
این ویدیو به بررسی اهمیت شناخت و پردازش احساسات و عواطف میپردازد. چرا این کار مهم است و چگونه میتوان آن را انجام داد. همچنین به تاثیر احساسات سرکوب شده و واکنشهای جبرانی به آنها بر زندگی میپردازد.
هر قرار جدید، اگر خوششانس باشیم، ممکن است آخرین قرار باشد، نقطهای که در آن تنش، ناراحتی، ناامیدی و خستگی متوقف میشود، لحظهای که شخصی را پیدا میکنیم که بالاخره بتوانیم نام او را در وصیتنامۀ خود بنویسیم و سی و پنج سال بعد، یک شب بتوانیم با هم از نوۀ اولمان نگهداری کنیم.
این ویدیو از مدرسه زندگی به بررسی دلایل احساس فشار و گیرافتادگی میپردازد. در اینجا به تشریح نقش استبداد بایدها و تعیینهای غیرواقعی در ایجاد این احساسات میپردازد و راهکارهایی برای آزاد شدن از آن و رسیدن به آزادی عاطفی ارائه میدهد.
مقاله معتقد است رسانهها ذاتاً وسوسهانگیز هستند و میتوانند توجه ما را از مسایل درونی خود به مسایل بیرونی معطوف کنند. در کل مقاله تلاش میکند نشان دهد چرا ما نمیتوانیم خود را بشناسیم و چگونه رسانهها از این ضعف سوءاستفاده میکنند.
آزادی، یکی از ارزشمندترین و نیرومندترین مفاهیمی است که در زندگی ما وجود دارد. اما چه چیزی آزادی را به چنین قدرتی جذاب میکند و چرا برای ما مهم است؟ در این مقاله، به طور جذابی به تشریح مفهوم آزادی میپردازیم و به شما نشان میدهیم چرا باید به دنبال آزادی در زندگی خود بگردید.
در تاریخ رسانهها گاهاً اتفاق افتاده است که یک هیولای واقعی پیدا شده است: شاید در دفتر رئیس جمهور، یا در یک لشکر ارتش یا یک زیرزمین حومه شهر. از چنین اکتشافات خارقالعاده و لرزهای، که ممکن است تعدادشان در هر قرن بیش از انگشتان یک دست نباشد، یک باور عمومی در هر سازمان رسانهای و در ذهن آخرین روزنامهنگار مشتاق جا افتاده است: هیولاها در همه جا وجود دارند، در ادارات، خانهها، سالنهای ورزشی، برجهای کنترل فرودگاه، سالنهای عمل و اتاقهای کابینت.